از یادداشت های خانم پاپن هایم

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

وقتی او خسته است تو میدوی برایش، وقتی خودت خسته ای تو می دوی برای خودت. من همچین حسی را دارم، منفعل بودن ... پدر آدم را منفعل بودن آدم ها در می آورد، منفعل بودن ها من را متلاشی میکنند، تجزیه میکنند. اینکه صبر کنی کی آتش خشمش خاموش می شود، بی حوصله باشد صبر کنی ببینی کی خودش سرحال می آید، دعوایتان که شد صبر کنی ببینی کی آشتی می کند، کی زنگ میزند، کی میگوید دوستت دارد، کی دلش تنگ میشود میگوید بیا هم را ببینیم، صبر کنی ... یعنی فقط صبر کردن را در زندگی یاد گرفته باشی دردآور است.  از یادداشت های خانم پاپن هایم...
ما را در سایت از یادداشت های خانم پاپن هایم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : papenhaymo بازدید : 156 تاريخ : شنبه 7 خرداد 1401 ساعت: 17:42

نوشتن از خدا برای من سخت است، خیلی سخت. آدم از بعضی چیزها نه که نخواهد یعنی نمیتواند حرف بزند. چون خودش هم دقیقا نمیداند با آن مسئله چند چند است، یعنی درک و مفهوم درستی از مسئله مطرح شده ندارد که بخواهد در آن مورد نظری بدهد یا صحبتی بکند. برای من خدا همچین موضوعی است. دقیقا نمیدانم در موردش چه نظری دارم! هر چه که هست نوری درون قلبم همیشه بوده و هست که که بارها به من ثابت کرده دنیا دیر نمی کند، همه چیز همیشه در جایی که باید اتفاق بیافتند می افتند. چه بهترین اتفاق باشد چه بدترین اتفاق، چه بهترین آدم باشد چه بدترین آدم. هر چه که اتفاق می افتد، برای بزرگ تر شدن، پخته تر شدن آدم است. در زندگی دیر وجود ندارد، همه اش سرتا سر یکی است فقط کمی پس و پیش دارد و زمانش که برسد اتفاقی که باید بیافتد، می افتد.  از یادداشت های خانم پاپن هایم...
ما را در سایت از یادداشت های خانم پاپن هایم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : papenhaymo بازدید : 135 تاريخ : شنبه 7 خرداد 1401 ساعت: 17:42